فرشته کوچولوی من

عزیزدلم سلام

الان که دارم برات مینویسم تو مثل یه فرشته خوابیدی

منم خوابم نمیبره تو فکرم تو فکر این که خدای مهربون چقدر من و بابا احسانو دوست داشته که تورو به ما داده .عزیزترینم  بعضی وقتا مثل همین حالا فکر میکنم من لیاقت  داشتن تورو دارم؟خیلی مراقبتم یعنی همه ما مراقبتیم من بابا احسان باباجون مامانجون و عمو آرش اما تو این مدت کوتاه چند تا اتفاق بد برات افتاد دست نازت شکست از رو ماشینت افتادی پایینو دستت شکست لبت زخم شد و بخیه خورد

همش خودمو سرزنش میکنم و میگم شاید هنوز برای مادر شدن آمادگی لازمو نداشتم

خیلی حس بدیه اما خیلی وقتا  حس میکنم مادر خوبی نیستم گرچه به خاطر داشتن تو و اومدنت از خیلی چیزا دست کشیدم

عزیزم من دوست دارم هرروز برام عزیزتر و عزیزتر میشی شیرین مثل عسل از خداجون مهربون میخوام که کمکم کنه  از تو محافظت کنم

عزیزتزینم از صمیم قلب دوستت دارم