آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

پسر شیطون وبلا آیدین ناز و ناقلا

خداروشکر که خیلی بهنری

سلام  عزیزکم  خداروشکر که حالت خیلی بهتر شده از ساعت4صبح نوبتی شیر خودم و شیرخشک میخوری. تو خیلی مهربونی که هنوز شیر مامانی رو میخوری .خیلی نگران بودم که یه وقت شیرخشک بهت مزه بده و شیر مامانی رو نخوری .عزیزنازنینم من و بابایی همش دلمون برات می تپه و همش بالای سرت بیداریم تا تو راحت بخوابی و احساس آرامش کنی .البته وظیفمونه مامانی . الهی قربون تو کوچولوی نازم برم که دل همه رو بردی فدای مهربونیت بشم  عروسک ملوسکم دوستت دارم ...
14 تير 1390

خدایا نی نی منو زود خوب کن

شاید بدونی چه حالی دارم فقط میتونم بگم نگرانم و سلامت تو و همه نی نیهارو از خدای مهربون میخوام دل تو دلم نیستتتتتتتتتتتت.وقتی بیتابیتو میبینم قلبمو چنگ میزنن آخه تو زردی داری و فعلا از خوردن شیر من ممنوعی من مامان بدی نیستم دوستت دارم فقط مجبورم به خاطر سلامتت دستور دکترو عمل کنم منو ببخش عریرکم ببخششششششششششششششششششششششششش
14 تير 1390

اینم عکس انتخاباتی کوجولوی مامان تو خواب (فکر کنم داره خواب انتخاباتو می بینه)

این عکسو مامان وقتی تازه خوابیده بودی ازت گرفته توی این عکس تو فقط 3 روزته و نمی دونم داری به چی فکرمی کنی پسر ناقلای من ، شاید می خوای توی اولین انتخابات نی نی وبلاگیها حسابی واسه خودت رای جمع کنی ...
12 تير 1390

به این دنیا خوش اومدی کوچولوی بیسته بیست

سلام به تو که فکر نمی کردم اینقدر دیوانه وار دوستت داشته باشم این اولین دفعه است که بابایی تنهایی وبلاگتو باز می کنه و تنهایی برات می نویسه می خوام قصه تولدتو برات بنویسم که بدونی چقدر عزیزی و چقدر دوستت داریم و چقدر خدا به تو و ما لطف کرد . تو قرار بود 25 تیر ماه به دنیا بیای و ما به صورت اتفاقی 30 خرداد برای چکاب به مطب دکتر رفتیم که اونجا بود که پشت بابایی لرزید چون دکتر گفت فشار خون مادر بالاست و باید بستری شه و اگرفشار مادر پایین نیاد مجبور به زایمان زودرس هستیم و به دلیل کوچیک بودنت باید توی بخش مراقبت های ویژه بستری شی ولی وقتی بابایی مامانت رو تو بیمارستان خصوصی بستری کرد بهش گفتن که تخت خالی تو NICU ندارن و بابایی باید...
10 تير 1390

کوچولوی نازم روزت مبارک

سلام پسر نازم خوبی عزیزدلم؟خداروشکر. امروز 26امه مامانی از دیروز شما رفتی تو 9 ماه مبارکه وخطر دیگه رفع شده هورااااااااااااااااااااااااا ویه چیزدیگه رو هم باید بهت تبریک بگم  کوچولوی نازم بزرگمردکوچولو روزت مبارک .راستی امروز روز بابایی هم بود وباباجون و مرحوم باباجون من .از طرف تو برای بابایی و باباجون کادو گرفتم و اونا خیلی خوشحال شدن و تو هم با دل کوچولوت برای سلامتی بابایی و باباجون دعاکن برای بابای منم دعاکن اگه الان بود حتما خیلی برات ذوق داشت اما حتما الان خیلی خوشحاله  اماچون پیش خداست و ما از خدا فاصله داریم نمیتونیم ببینیمش. مامانی دعاکن برای همه ما انسانها تا از این فاصلمون از خداکم کنیم .برای همه نی نی ها و م...
26 خرداد 1390

عزیز دلم سلامممممممممممم

سلام عزیز مامان خوبی؟خدارو شکر عسلم. دلم دیگه لک زده برای اینکه این یه ماهم زود سربیاد و من روی ماهتو ببینم .اگه بدونی چه نقشه ها و آرزوهایی برات دارم . عزیزنازنینم من و بابایی  برای اومدنت لحظه شماری میکنیم  وآغوش پر از مهرمونو برات باز کردیم تا بهمون آرامش هدیه کنی . فدای قلب کوچولو و مهربونت برای همه نی نی ها و مامان باباهاشون دعا کن مامانی  ...
23 خرداد 1390