آیدینآیدین، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

پسر شیطون وبلا آیدین ناز و ناقلا

بدون عنوان

  عزیزدلم سلام. خوبی گل نازم؟خداروشکر دیشب با بابایی رفتیم خونه دوست بابایی .البته من  تا به حال اونا رو ندیده بودم خیلی از دوستای بابایی اونجا بودن با خانوماشون و بعضیها هم که نی نی داشتن با نینی هاشون. مامانی اونا دوتا نینی داشتن که خیلی شیطون بودن فریماه و فربد و یکی دیگه از دوستای بابایی هم ا نینی دختر داشت که خیلی ناز بود اسمشم نیایشه . تو وهمه نی نی هارو به خدا میسپرم دوستت  داریم بی نهایت ...
8 ارديبهشت 1390

شادی هفت ماهگی

سلام پسر گلم آیدین خوشگلم .خداروشکر که خوبی ببخشید که چندروزی نتونستم برات بنویسم آخه سرعت اینترنت خیلی پایین بود و مامانی هم که یکم بیحال  بود نمیتونست رو صندلی  بشینه . عزیز دلم این روزا که نزدیک میشه به اتمام هفت ماهگیت مامان جونینا رسم دارن شیرینی بدن  من و بابایی هم رفتیم شکلات آیدین خریدیم و بسته بندی کردیم  و برای همه بردیم البته کم اومد و دوباره صبح بابایی رفت و خرید تا عصری با هم تقسیم کنیم .تو هم ذوق میکردی و با حرکاتت شادی تو اعلام میکردی البته شکمو کوچولوی ما شایدم به نوعی اعتراض میکردی و دوست داشتی همه شکلاتا مال خودت باشه آخه شیرینک ما تو عاشق شیرینی و شکلاتی.فدای شیرینیهات  عکساشو گرفتیم برات میذار...
8 ارديبهشت 1390

دوستت داریم

  سلام دردونه ی مهربون. خوبی گلم؟الهی فدات بشم.خداروشکر دیروز با بابایی رفتیم یه کمی برات خریدکردیم .سرویس بهداشتیتو چندتا عروسکو تاب و پستونک.وای مامانی نمیدونی چقدر بیتاب شدیم برای اومدنت و داریم لحظه شماری میکنیم.ماهای آخر خیلی دیر میگذره گلم .دلم پرزده برای دیدنت به آغوش کشیدنت.شیرینی داشتنتو با هیچ چیز تو دنیا عوض نمیکنم . بابایی هم عاشقانه دوستت داره ونمیدونی دیروز با چه عشقی برات خرید میکرد. خیلی عزیزی و بی صبرانه منتظرتیم.   ...
4 ارديبهشت 1390

بدون عنوان

  سلام عزیزدلم.خوبی نانازم؟حتما خوبی.امیدوارم همیشه خوب باشی عزیزکم امروز با بابایی کلی در مورد  پزشک و بیمارستانی که قراره تو به سلامتی به دنیا بیایی صحبت کردیم. و از خیلی ها پرسو جو کردیم. با دل کوچولوت از خدا بخواه که همه چیز به خیر و خوشی انجام بشه . خودت که میدونی  چقدر نگرانتم کوچولوی نازم وبابایی هم همینطور و میخواد همه چیز خوب خوب باشه.اما همیشه این مسئله مارو آروم میکنه که هیچ اتفاقی نمی افته مگر به خواست الهی .ما  هرکاری از دستمون بربیاد میکنیم و همه چیزوبه خدای مهربون میسپاریم . دوستت داریم عزیزنازنین ...
1 ارديبهشت 1390

پس از وقفه ای چندروزه

  سلام عزیزدلمون .امیدواریم که مثل همیشه سرحال و شاداب باشی ببخشید که چندروزی برات ننوشتیم. آخه من (مامانی)چندروز حالم بد بود و مجبور شدم بیمارستان بستری بشم. خیلی نگرانت بودم اما خداروشکر که بهتر شدم و خانم دکتر هم گفت که حال تو هم خوب خوبه بابایی این چندروز خیلی زحمت کشیده البته نه فقط این چندروز توی کل زندگی مشترکمون و مخصوصا توی بارداری با من مهربون بوده و خیلی زحمت کشیده. منم دوسش دارم .هردوتونو  عاشقانه دوست دارم ...
31 فروردين 1390